.: دوبیتی های عاشقانه :.
پر است خلوتم از یاد عاشقانه او
گرفته باز دل کوچکم بهانه او
نسیم رهگذر این بار هم نیاورده
به دست قاصدکی نامه یا نشانه او
.
.
.
در دل آتش نشستن کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن کار آسانی نبود
با غروری هم قد و بالای بام و آسمان
بارها در خود شکستن کار آسانی نبود
.
.
.
قایق کاغذی رو آب داره میره
من نگاش میکنم و گریم میگیره
قایق کاغذی میره و میدونم که
برای گریه کردن دیگه دیره
.
.
.
قسمت این است که در فاصله ها پیر شویم
و اسیر شب تنهایی تقدیر شویم
قسمت این است که یک عمر مسافر باشیم
تا از این دور زدن های زمان سیر شویم
.
ادامه پیامها در ادامه مطلب
.
.
دگر از وحشت مرداب خودم دلگیرم
من اگر برکه صفت ماندم و دریا نشدم
مگذارید دگر بر سر راهم تله ای
من خودم بی تله در دام خودم زنجیرم
.
.
.
تا چند نظر به رو? مهتاب کنم ؟
خود را به هوا? د?دنت آب کنم ؟
یک قطعه ? عکس خود برا?م بفرست
تا در دل ب?قرار خود ، قاب کنم
.
.
.
با هر که نشستیم دل از او نشکستیم
برجام می و میکده مردانه نشستیم
هر چند که این جام پر از جور و جفا بود
خوردیم ولی حرمت ساقی نشکستیم !
.
.
.
طالب پرواز هستم ، مقصدم چشمان توست
?اس پر پر گشته ام ، مرهمش دستان توست
بودنم با بودنت معنا? د?گر م? دهد
حال من خوش م? شود با آن لب خندان تو
.
.
.
قلبم تهی ز شوق و رنگ
قلبم را جنگ آب و نهنگ
قلبم تباه ز تاریکی و ننگ
قلبم مرده در آغوش سنگ
.
.
.
من آن ابرم که بارانش تو هستی
همان یوسف که کنعانش تو هستی
مسافر میشوم تا آخر عمر
در آن راهی که پایانش تو هستی
.
.
.
آن دوست که عهد دوست داری بشکست
میرفت و مَنَش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
.
.
.
تنهایی و لحظه های پر آشوبم
هی مشت بر این دقیقه ها میکوبم
انگار همیشه رسم دنیا این است
تو حال مرا بپرسی و من … خوبم …
.
.
.
در دیده ی ما نقش رخ دوست اگر نیست
یادش به دلم لحظه ای از سینه جدا نیست
در سینه ی بی کینه ی ما نقش تو جاریست
هرچند که در دیده ی ما جای تو خالیست
.
.
.
ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم
ما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیم
از زشتى کردار دگر خسته شدیم
محتاج دو پیمانه مى معرفتیم
.
.
.
آفتابی شدی ای عشق صفای قدمت
ولی از حادثه ای تلخ خبر می دهمت
خاطرت هست که بر خامی من خندیدی ؟
خامم اما نه چنان باز که باور کنمت
.
.
.
از چهره افروخته، گل را مشکن
افروخته رخ مرو تو دیگر به چمن
گل را تو دگر مکن خجل ای مه من
مَشکن به چمن ای مه من قدر سخن
.
.
.
شب سردی ست و هوا منتظر باران است
وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است
شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من
ماه پیشانی من ، دلبر بارانی من
.
.
.
باز هم از یاد تو ، شعله به پا خواسته
آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
زردی روی مرا ، نیک تماشا نما
شمع وجود من از دوری تو کاسته
.
.
.
گفتمت عشقت به دل افزون شده
دل ز جادوی رخت افسون شده
جز تو هر یادی ز دل مدفون شده
عالم از زیبائیت مجنون شده
.
.
.
منم که تا تو نخوابی نمی برد خوابم
تو درد عشق ندانی ، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمی خواهد
به یک اشاره می افتد درخت فرسوده
.
.
.
شاید فراموشت شدم ، شاید دلت تنگه برام
شاید بیداری مثل من ، به فکر اون خاطره هام
شاید تو هم شب که میشه میری به سمت جاده ها
بگو تو هم خسته شدی مثل من از فاصله ها
برچسب ها : اس ام اس ,